نخستین مسلمانان
نخستین مسلمانان
پیامبر ( ص ) دعوت به اسلام را از خانه اش آغاز کرد . ابتدا همسرش خدیجه و پسر عمویش علی به او ایمان آوردند . سپس کسان دیگر نیز به محمد ( ص ) و دین اسلام گرویدند . دعوتهای نخست بسیار مخفیانه بود . محمد ( ص ) و چند نفر از یاران خود ، دور از چشم مردم ، در گوشه و کنار نماز می خواندند . روزی سعد بن ابی وقاص با تنی چند از مسلمانان در دره ای خارج از مکه نماز می خواند . عده ای از بت پرستان آنها را دیدند که در برابر خالق بزرگ خود خضوع می کنند . آنان را مسخره کردند و قصد آزار آنها را داشتند . اما مسلمانان در صدد دفاع بر آمدند .
دعوت از خویشاوندان و نزدیکان
پس از سه سال که مسلمانان در کنار پیامبر بزرگوار خود به عبادت و دعوت می پرداختند و کار خود را از دیگران پنهان می داشتند ، فرمان الهی فرود آمد : " فاصدع بما تؤمر... آنچه را که بدان مأموری آشکار کن و از مشرکان روی بگردان " . بدین جهت ، پیامبر ( ص ) مأمور شد که دعوت خویش را آشکار نماید ، برای این مقصود قرار شد از خویشان و نزدیکان خود آغاز نماید و این نیز دستور الهی بود : " وأنذر عشیرتک الاقربین . نزدیکانت را بیم ده " . وقتی این دستور آمد ، پیامبر ( ص ) به علی که سنش از 15سال تجاوز نمی کرد دستور داد تا غذایی فراهم کند و خاندان عبد المطلب را دعوت نماید تا دعوت خود را رسول مکرم ( ص ) به آنها ابلاغ فرماید . در این مجلس حمزه و ابو طالب و ابو لهب و افرادی نزدیک یا کمی بیشتر از 40نفر حاضر شدند . اما ابو لهب که دلش از کینه و حسد پر بود با سخنان یاوه و مسخره آمیز خود ، جلسه را بر هم زد . پیامبر ( ص ) مصلحت دید که این دعوت فردا تکرار شود . وقتی حاضران غذا خوردند و سیر شدند ، پیامبر اکرم ( ص ) سخنان خود را با نام خدا و ستایش او و اقرار به یگانگی اش چنین آغاز کرد: " ... براستی هیچ راهنمای جمعیتی به کسان خود دروغ نمی گوید . به خدایی که جز او خدایی نیست ، من فرستاده او به سوی شما و همه جهانیان هستم . ای خویشان من ، شما چنانکه به خواب می روید می میرید و چنانکه بیدار می گردید در قیامت زنده می شوید ، شما نتیجه کردار و اعمال خود را می بینید . برای نیکوکاران بهشت ابدی خدا و برای بدکاران دوزخ ابدی خدا آماده است . هیچکس بهتر از آنچه من برای شما آورده ام ، برای شما نیاورده . من خیر دنیا و آخرت را برای شما آورده ام . من از جانب خدا مأمورم شما را به جانب او بخوانم . هر یک از شما پشتیبان من باشد برادر و وصی و جانشین من نیز خواهد بود " . وقتی سخنان پیامبر ( ص ) پایان گرفت ، سکوت کامل بر جلسه حکمفرما شد . همه درفکر فرو رفته بودند . عاقبت حضرت علی ( ع ) که نوجوانی 15ساله بود برخاست و گفت : ای پیامبر خدا من آماده پشتیبانی از شما هستم . رسول خدا ( ص ) دستور داد بنشیند . باز هم کلمات خود را تا سه بار تکرار کرد و هر بار علی بلند می شد . سپس پیامبر ( ص ) رو به خویشان خود کرد و گفت : این جوان ( علی ) برادر و وصی و جانشین من است میان شما . به سخنان او گوش دهید و از او پیروی کنید . وقتی جلسه تمام شد ، ابو لهب و برخی دیگر به ابو طالب پدر علی ( ع ) می گفتند : دیدی ، محمد دستور داد که از پسرت پیروی کنی ! دیدی او را بزرگ تو قرار داد ! این حقیقت از همان سرآغاز دعوت پیغمبر ( ص ) آشکار شد که این منصب الهی : نبوت و امامت ( وصایت و ولایت ) از هم جدا نیستند و نیز روشن شد که قدرت روحی و ایمان و معرفت علی ( ع ) به مقام نبوت به قدری زیاد بوده است که در جلسه ای که همه پیران قوم حاضر بودند ، بدون تردید ، پشتیبانی خود را - با همه مشکلات - از پیامبر مکرم ( ص ) اعلام می کند .